مَــטּ فـَقَـطـ یـــہ 'پســَرَҐ
آرام بیصدا یواش ساکت مینویسم
دیگه از زندگی خستم کول بارم از اینجا بستم
میرم از یاد تو اما با یک دنیا خاطره
زخم زبنهات که محاله از ذهنم خاطرم بره
نگو واسط من چی بودم یک مترسک خیالی
رو همه چیز با میزارم میزنم به بی خیالی
داغ نفرت روی دلم جونه کرده
درد بی کسی تو رو دیونه کرده
پشیمونی دیگه فایده نداره
دل من خسته شده بهونه کرده
نمیخوام که بمونم کنار تو
نمیخوام گریه کنم برای تو
بسه اتیشم نزن بزار برم
دیگه من نمیخورم فریب تو
яima |